معنی فرو ریختن باران

لغت نامه دهخدا

باران ریختن

باران ریختن. [ت َ] (مص مرکب) فرود آمدن باران. نازل شدن باران. استهلال. باران ریختن آسمان:
شنیدم که ذوالنون بمدین گریخت
بسی برنیامد که باران بریخت.
سعدی (بوستان).

فرهنگ فارسی هوشیار

فرو ریختن

(مصدر) ریختن به پایین.


باران ریختن

(مصدر) فرود آمدن باراننازل شدن باران.


فا ریختن

(مصدر) واریختن فرو ریختن.


فرو باریدن

ریختن: باران گلوله بر سر ایشان فرو بارید. یا فرو باریدن گوهر (گهر) . گوهر نثار کردن، خون گریستن.

فارسی به عربی

فرو ریختن

انهر، تحلل، سقوط، کهف، موسس


یکباره فرو ریختن

رکود

فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

فرو ریختن

Absinken, Absturz (m), Abstürzen, Anbruch (m), Herbst (m), Sturz (m)

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

فرو ریختن باران

1800

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری